او هیچوقت ازدواج نکرده بود!

ساخت وبلاگ
لیوان مشروبش را یک باره سرکشید

به دیوار زل زده بود

دود سیگارش را بیرون داد و چشمانش را از میان هاله های دود به دیوار دوخت

بلاخره باید طرحی روی  آن پیاده می کرد

همیشه هر وقت کار نقاشی دیوار خانه ایی را می گرقت دود سیگارش را بیرون می داد و به دیوار خانه زل میزد

سپس طرح دود سیگارش روی دیوار خانه را در یک لحظه در ذهنش نگه می داشت و آن را روی دیوار پیاده می کرد

همه ی مردم پول خوبی برای طرح بدبختی روی دیوار خانه هایشان می دادند

او هم این را می دانست

سه روزی بود که ان خانه دستش بود و هنوز کارش را شروع نکرده بود

به زنش فکر کرد

۲سال پیش او را ترک کرده بود

آن وقت ها که دائم الخمر نبود زنش عاشقش بود

مسئله این بود که زنش درک نمی کرداو دنیا را از میان یک لایه نازک الکل،بهتر تشخیص می داد

همینطور او را

پک دیگری به سیگار زد و دودش را هل داد

زنش از ان دسته ادم های اهل معاشرت بود

و عاشق رقص...

با انگشتان بلند و کشیده وچشمان نسبتا درشت 

همیشه آرایش آرامی داشت

هیچ وقت هم ندیده بودک موهای بلند و لخت و مشکی اش را ببندد

خود او هم رقصیدن را از زنش یاد گرفته بود

همیشه ب این فکر می کرد که اگر در زندگی اش هیچ چیز نداشته،دختری که همیشه در رویاهایش میدید را خدا به او داده بود

وقتی با هم بودن عاشق جزء به جزء ذرات زنش بود

حتی هنوز هم او را می پرستید(به قول آرام معبود)

آه یک پیک مشروب دیگر سر کشید و پک عمیق دیگری ب سیگارش زد و دودش را بیرون داد

به دیوار از میان دود ها خیره شد

هنوز هم احساس می کرد باید بیشتر به گذشته ی نابود شده اش فکر کند

هنوز دود سیگارش تصویری از نابودی ک او می خواست را به او نمی داد 

آهنگ مورد علاقه اش را در ظبط کوچکش گذاشت 

زنش هم عاشق ان اهنگ بود

گاهی که ناراحت بود زنش آن آهنگ را با *گیتار برایش می زد

یا آن آهنگ را پخش می کرد

دست او را میگرفت و روی پارکت های قدیمی ارام با هم می رقصید

چشم هایش خیس شده بود

یک پک دیگری به سیگار زد و دودش را به بیرون هل داد

به اندازه کافی به چیزهایی که آزارش می دادندفکر کرده بود

حالا هر طرحی ک میخواست را میان دود سیگارش می دید

حتی نت های اهنگ مورد علاقه اش را

ایستاد و سمت دیوار رفت

قلممو اش را برداشت

اما دوباره حواسش جمع اهنگ شد

چشم هایش به ته سیگاری ک روی زمین افتاده بود خیره شد

قلم مو را گذاشت و از یک جیبش یک بسته قرص در اورد

همشان را در دهانش گذاشت و با یک شات مشروب دیگر همه را قورت داد

دیگر چیزی برای زندگی کردن نداشت 

چشم هایش را بست و کمی بعد مرد

hold!...
ما را در سایت hold! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nfq12 بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 25 آبان 1396 ساعت: 1:56