aforesaid

مثل ترشح بی وقفه اسید معده روی جداره آشفته ام

یک رابطه که گاینکلوژی شد

یک گوشه از مغزم که آنلاین شد با حضورش

و لایه های کورتکس مغزم

دیگر خودش را نارسیست حساب نمی کند

و اما دومینوهای قلب ساده لوحم

که ناتوان از ایجاد افکت های جمعی

او با حضور قرابت خواص خودش امد

و انگشت سبابه ام با دیدنش 

ریتم ونتریکولار فیبریلیشن را ادا میکند

عجول بودم گاهی

به خاطر اینرس روزمرگی هایمان

که خود شکافتنش

ترس نبودنت و آمدنت

تو بهتر از من منی پولیت کردن را بلدی

آه چه مذبوحانه

دیگر وات ایف های ممتد نمی بافیم

دیگر تابع رندوم منصف نمی سازیم

منصف نه مثه تو

از آن جنس ک اعتقادی ب ریسایکل ندارد

و به دنبال خوشی هزینه ها میدوند

ولو از جیب دیگران

آرامم

ژن دوست داشتنیم

از هر زاویه